شب و روز میلادتان گذشت، شام آن فرخنده لحظات نیز. آنها که با لیاقت بودند دست پر بیرون آمدند از آن ایام. و آنها که زرنگ بودند، خوب می دانستند رسم خاندن کریم را، که از خوبی یا بدی نمی پرسند و حتی آن را که هتک حرمت شان کرده میهمان می کنند و بر سفره ی کرامت شان می نشانند. با این همه من هنوز دست خالی ام. باور می کنید؟ 
نمی دانم مرا چه شده این سحر؟! حال غریبی دارم. دلم می خواهد از تمام این سال ها عبور کنم. چشم می بندم و خودم را می بینم که رسیده ام به در خانه تان. آن قدر سرشکسته و خجل هستم که سرم را بالا نگیرم و آن قدر مهربانی و کرم تان جسور و پرتوقعم کرده که امید بخششی عظیم داشته باشم و امید دلجویی مهرمندانه شما را. من یک دنیا حرف دارم با شما، من قدر تمام آسمان ها خسته ام و به وسعت تمام زمین دل شکسته. آقا توان راه رفتنم نیست. شما بگو یک قدم. نمی توانم بردارم. نه به جلو نه به عقب. روزهاست ایستاده ام. مبهوت و ناامید. حالا هم خودم را کشان کشان به درگاه تان رسانده ام. جشن تمام شده و دیر آمده ام اما خزانه کرم شما همیشه پر است و چشم امید من هزار بار امیدوار. نمی دانم چه طلب کنم، حال و روزم را بهتر از خودم می دانید. سکوت می کنم و در انتظار.  این مسکین تکیه بر دیوار خانه تان داده، این خسته که در می کوبد، این بیچاره که برخاک نشسته و صدایتان می کند منم آقا. ای کریم اهل بیت، امام مجتبی.

.

.

.

ای تو با قلبم صمیمی یا حسن

تو کریم بن کریمی یا حسن

داری از زهرا نشان یا مجتبی

مهربانی، دل رحیمی یا حسن

 


ای تو با قلبم صمیمی...

از خشم تو به کجا فرار کنم؟

ام ,تان ,تمام ,نمی ,تو ,امید ,یا حسن ,خانه تان ,آنها که ,با قلبم ,نه به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

mehdiahmadi13 Kabota_masafati روزمرگی های یک وررق فروش دانلود آهنگ ترکی | گلین موزیک ثبت و رتبه بندی شرکت قانون مداران یکتا سوال و جواب برنامه نویسی سایت projecteuler.net قیمت سهام ملیز(سهام مشارکت در پروژه های اینترنتی) کُنجی برای تراوشات ذهن این جانب... پروژه دانشگاهی گویش