سرم درد می کند. شقیقه هایم زق زق می کند. گوشی را برمیدارم تا زنگ بزنم به مامان. جواب نمی دهد. یک کاسه سوپ برای زینب می ریزم و می گذارم روی اپن تا خنک شود. مطهره صندلی را گذاشته زیر پایش و ماژیک ها را برداشته. صدایش می کنم و می گویم فقط توی دفترش بکشد. زینب رفته سر کابینت و ظرف لوبیا را برداشته.  ظرف را ازش می گیرم و می نشانمش روی صندلی سه چرخه تا سوپش را بدهم. مطهره یک خط قرمز می کشد روی دیوار. زینب یک قاشق می خورد و دوباره می رود سراغ کابینت. دوباره زنگ می زنم به مامان. بوق اشغال می خورد. مطهره یک خط آبی می کشد روی زمینه کرم رنگ فرش. زینب در ظرف ماش را باز می کند و می ریزدشان. بلندش می کنم و یک قاشق دیگر از سوپ می گذارم دهانش. سوپ را خالی می کند. مطهره دارد روی دست هایش نقاشی می کشد. ماژیک ها را ازش می گیرم. جیغ می زند. شقیقه هایم زق زق می کند. زینب کاسه سوپ را خالی می کند روی فرش. مطهره گریه می کند و ماژیک ها را می خواهد. زینب سوپی را که ریخته با دستش به خورد فرش می دهد. یک آن منفجر می شوم. مطهره را که آویزانم شده به زور از خودم جدا می کنم، می زنم روی دست زینب و سرشان داد می زنم. هردو گریه می کنند و با چهره هایی وحشت زده می آیند به سمتم. دستشان را باز می کنند تا در آغوش بگیرمشان. من دعوایشان کرده ام اما دوباره مرا می خواهند.
.
.
.
خدایا از خشم تو به کجا فرار کنم جز آغوش مهربانی ات.؟


ای تو با قلبم صمیمی...

از خشم تو به کجا فرار کنم؟

روی ,کند ,زینب ,مطهره ,یک ,زق ,می کند ,و می ,می کشد ,ها را ,ماژیک ها

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جدیدترین های جهان وِمکا نقش سازمان ملل بر جنگ ایران و عراق خرید وفروش باغ ویلا ی لوکس در شهریار قلب نوشته تولید کننده محصولات روشنایی و نورپردازی LED در کرمان filezilla چپاول دروازه ای بسوی زیست شناسی صنایع فلزی چکش